فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ
توضیح التحریر: تمایل به حذف و اصلاح نوشته بعد از ارسال را ندارم، اما گویی اینبار مجبورم، هم از این بابت که جانب احتیاط را رعایت کرده، آخرتم خراب هست از این خرابتر نشود؛ هم از این بابت که برخی دوستان ما بهجای اینکه اصل حرف را بگیرند، چسبیند به یک عکس و چند تیکه پاره که نثار یک سید باحال و شاد کردهایم! حالا من هم آن عکس و کنایات را حذف میکنم و خواهش میکنم اصل کلام را مطالعه فرمایید، چرا که هدف از این نوشته تخریب یک شخص نبود، چرا که ایشان الحمدلله اصلا نیازی به تخریب چون منی ندارد! یک بنده خدایی داشت با اشاره انگشت ماه را به یک بنده خدای دیگری نشان میداد، آن بنده خدای دیگر بهجای اینکه ماه را ببینید، سر انگشت آن بنده خدا را میدید! فتأمل.
یکم: در تکمیل پست قبل یک آیهای شنیدم در بحث محکم و متشابه قرآنی که واقعا ختم کلام است. آیه هفتم سوره مبارک آل عمران میفرماید:«هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ » (اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشى از آن کتاب ، آیات محکم است [ که داراى کلماتى صریح و مفاهیمی روشن است ] آنها اصل و اساس کتاب اند ، و بخشى دیگر آیات متشابه است [ که کلماتش غیر صریح و معانى اش مختلف و گوناگون است و جز به وسیله آیات محکم و روایات استوار تفسیر نمی شود ] ولى کسانى که در قلوبشان انحراف [ از هدایت الهى ] است براى فتنه انگیزى و طلب تفسیرِ [ نادرست و به تردید انداختن مردم و گمراه کردن آنان ] از آیات متشابهش پیروى می کنند ، و حال آنکه تفسیر واقعى و حقیقى آنها را جز خدا نمی داند . و استواران در دانش [ و چیره دستان در بینش ]می گویند : ما به آن ایمان آوردیم ، همه [ چه محکم ، چه متشابه ] از سوى پروردگار ماست . و [ این حقیقت را ] جز صاحبان خرد متذکّر نمی شوند ).
گروههای تکفیری بعضا با استناد به همین آیات جنایت میکنند، آن مردک هم یکسری از همین آیات متشابه از احکام قرآن را برداشته و مطابق میل خود با یک سری از تصاویر کنار هم گذاشته آخرش هم خزعبلات «فتنه» را نتیجهگیری کرده. جا دارد که علمای اعلام در باب جهاد و شرایط آن و کفار و مشرکین و اقسام آن مثل حربی و غیره شفافسازی کنند تا حداقل در ذهن خودمان شبههای نباشد و بلکه این مغرضین هم از مرکب ابلیس پیاده شوند، که البت بعید میدانم.
دوم: سند ال مسنجری: دختر با ظاهری ساده و نهچندان مذهبی در حال عبور از خیابان بود پسری از پیادهرو داد زد: سیبیییلو چطوری؟ دختر کاملا خونسرد تبسمی کرد و جواب داد: وقتی تو زیر ابرو بر میداری منم باید سیبیل بزارم تا این جامعه حداقل یه مرد داشته باشه. پسر سرخ شد و چیزی نگفت...
سندال دیگر مسنجری با این مضمون: هزار و... سال از غیبت آن مرد میگذرد و او در انتظار 313 مرد برای ظهورش، مرد شدن چقدر طول میکشد(چقدر سخت است!).
معلم عزیز دبیرستانمان که قبلا نیز ذکر خیرشان گذشت، از مرحوم کافی کلامی نقل کرد برایمان با این مضمون: «آقا این خاله زنکها میشینن تو کوچه، چادرها رو باز میکنن، کسی هم که رد میشه عین خیالشون نیست؛ ولی تا یه آخوند رد میشه زودی خودشون رو جمع و جور میکنن. بابا تو این مملکت مگه فقط آخوندا مَردن؟» حرفهای مرحوم کافی خیلی شیرین و شنیدنی و تاثیرگذار است. کسی هم نتوانست در آن سبک به پای او برسد، حتی آنها که سعی کردند کپی برابر اصل شوند باز هم کپی ماندند و اصل نشدند. این جمله آخر مرحوم شیخ احمد خودش کلی حرف داشت، بالاخص این که در آن زمان حکومت شاهنشاهی بیاید و بگوید: مگر فقط آخوندها مَردند والخ.
اما نمیدانم چه شده که الان خانمها اعم از خاله زنک و کوچهای و ماشینی و باکلاس و بیکلاس و... آخوند هم که میبینند باز عین خیالشان نیست! ماشاءالله خودشان را جمع نمیکنند که هیچ، بلکه برخی بسان همان خانم در «مارمولک» بدشان نمیآید برای یکبار هم که شده یک حاج آقا را تجربه کنند! خدا نکند روزی بیاید که از روحانیت همین یک لباساش باقی بماند و از مردانگی...! و من ماندهام که در این مملکت جای مرد و زن عوض شده؟ یا همان آخوندها هم که مرد بودند دیگر... فتأمل.
این را ننوشتم تا بسان این منورالفکرها هر چه روحانی و آخوند هست را تخطئه کنم، بل گفتم تا همچین گوشی دستمان بیاید که یکباره خوابمان نبرد.
حالا اگر خیلی دلمان میخواهد تا آقا زودتر ظهور کنند، برویم و مَرد شویم! حقیقتاش هم همین است که ایشان دنبال «مرد» می گردند، گرچه این «مرد» یک زن باشد! داستان سهل بن حسن خراسانی را یحتمل شنیدهاید و دستور امام صادق علیهالسلام به هارون مکی برای داخل تنور رفتن و اجابت فوری وی والخ. حالا این داستان را هم نقل به مضمون بشنوید که وقتی شنیدم خیلی لذت بردم.
نقل میکنند آقا امام صادق علیهالسلام به یکی از لاتها و داشمشتیهای کوچه خیابانی خیلی احترام میگذاشتند و به عبارتی خیلی تحویلاش میگرفتند. اصحاب و یاران امام آن رگ غیرتشان (حسادتشان) گل میکند و به نوعی از این برخورد ویژه امام با آن فرد ناراحت میشوند و دلیلاش را از آقا جویا میشوند. امام برای نشان دادن دلیل این رفتار به اصحاب، دست به یک امتحان عملی میزنند. به غلامشان دستور میدهند برو و به فلان آقا در بازار که مشهور است به وفاداری به ما بگو که جعفر صادق همین الان به فلان مقدار پول نیاز دارد. غلام به سراغ آن فرد رفته و پیام امام را ابلاغ میکند، وی نگاهی به دخلاش میاندازد و میگوید به امام بگویید اکنون این مبلغ موجود نمیباشد، به محض اینکه مبلغ جمع گشت خدمتشان میآورم. غلام برگشته و پاسخ را به امام میرساند؛ امام دستور میدهند حال به سراغ فلانی –همان لاتی که مورد احترام ویژه امام بود- برو و همین درخواست را از او بکن. غلام به سراغ آن مرد رفته و پیام امام را ابلاغ میکند، جوانمرد به محض شنیدن درخواست آقا، فورا عبایی را بر زمین پهن میکند و تمام نوچههایش را صدا میکند و دستور میدهد که هر کس هر چه پول دارد همین الان اینجا بریزد و مبلغی جمع میگردد و به غلام میدهد تا به امام برساند. غلام دست پر برگشته و ماجرا را تعریف میکند، آنگاه بود که اطرافیان متوجه شدند دلیل آن همه احترام و ارادت امام به یک فرد عادی و جاهل مسلک چه بود.
بله؛ این جورهاست، حالا جریان ظهور امام غائب نیز از این قسم است، امام دنبال عارف و عابد و زاهد و اینها نیستند، امام، مأموم میخواهند، مأموم هم باید مطیع و تابع محض باشد، نه جلوتر از امام فعلی انجام دهد نه از امام خیلی عقب بیافتد؛ حال میخواهد در ظاهر مرد باشد یا زن فرقی نمیکند.
جـمـعــی متـفـکـرنـد انـدر ره دیـن جـمـعـی بـه گمان فـتـاده در راه یـقـیـن
مــیتـرسم از آنکه بانگ آید روزی کهای بیخبران راه نه آن است و نه این
حاشیةالتحریر:
1. بدم نمیآید به قول امروزیها یک فتوبلاغ دست و پا کنم و یکسری عکسها که جزو شاهکارهای هنری محسوب میشوند را به طور صلواتی در معرض دید عموم قرار دهم. حال تا آن موقع که معلوم نیست کی باشد برخی از تصاویر را خدمتتان عرضه میکنم.
یکبار مشرف شدیم به زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها و مسجد مقدس جمکران. اتفاقا ناهار را هم در همین کبابی حاج محمد خیابان ارم میل کردیم، که چند روز پیش بر اثر انفجار مهمانپذیر عدالت، آنجا هم تخریب شده و مالکاش، حاج محمد طباخیان که پدربزرگ یکی از همکلاسیهای دانشگاه ما بود به رحمت خدا میرود. خلاصه بعد از ظهر به مسجد مقدس میرویم. دوربین مدرن و دیجیتال را هم با خود برده بودیم بلکه عکسی بیاندازیم. یکی از همراهان که چشمان تیزبینی دارند-بگو ماشاءالله- از راه دور یک خانم و آقایی را دیدند که در کنار دیوار مسجد همچین در حال ابراز احساسات هستند! اولش فکر میکرد مادر و پسر هستند، ما هم که کلا نزدیکبین هستیم دقیق نمیدیدیم چه خبر است، تا اینکه به نزدیکی چاه عریضهها رفته و به طور واضح دیدیم که دو مرغ عشق در حال تبادل عشق و احساسات هستند و از گنبد مسجد هم چند تصویر خیر ببینی شکار کردم که تعمدا ایشان را هم در کادر قرار دادم. تقصیر خودشان است، حالا آدم هر چقدر هم بیمکان باشد، باید بیاید چسبیده به دیوار مسجد؟ یک آقایی هم در همان نزدیکی دارد خواب هفت پادشاه را میبیند.
قربان آقا بروم که علاوه بر مسافران حتی به فکر نامزدهای بیمکان هم هست و همه جور امکانات در اختیارشان قرار میدهد. قبلها حتی بعضیها قلیانشان را هم داخل مسجد میآوردند و قهوهخانه مش قنبر راه میانداختند! اینهم تصویر واضحترش(+).
2. عدد چهل کلا عدد با خیر و برکتی است، حالا اگر ضربدر ده و یا صد هم بشود شاید نور علی نور شود. انسانها هم در چهل سالگی به کمالی خاص میرسند. این نظریه یحتمل مشمول حال وبلاغها هم بشود و وبلاگهایی که چهل سالشان شود و یا اینکه خوانندگا شان از مرز چهل هزار عبور کنند، احتمالا یک چیزشان بشود. به میمنت و سلامتی «عشقی» نیز چهل هزار بیننده را رد کرده و چهل هزار و یکمیاش خودم بودم(+).
3. «یوم النکبة» نزدیک است، در چنین ایامی اولین خواننده از ولایت عزرائیل که رصدش کردم نیز از «عشقی» دیدن کرده. حالا ببینید این بابا از کجا به سوی ما هدایت شده(+).
4. اخبار واصله از عیالات متحده حاکی از آن است که برادر «باراک اوباما» در حال پشتسر گذاشتن خواهر «هیلاری کلینتون» در انتخابات داخلی حزب دمکرات میباشد و اگر خدا یاری کند و امدادهای غیبی نیز همراه باشد این برادر رنگین پوست که شعار تغییر( (changeسر داده، در انتخاب نهایی هم بر نامزد جمهوریخواهان فائق آید و بالاخره شاهد ریاست جمهوری یک کبوتر به معنای واقعی و از نوع چاهیاش بر عیالات متحده باشیم. از آنجا که برادر محمود ما هم کلا با هرچی آدم که ساز مخالف میزند حال میکند؛ هیچ بعید نیست اولین نفری که ریاست جمهوری اوباما را تبریک بگوید هم ایشان باشد. پس اگر روزی دیدید رئیس جمهور عیالات متحده با یک چفیه بر گردن و دست در دست برادر محمود در حال زیارت مرقد امام راحل هستند، اصلا تعجب نفرمایید!
5. لبنان خبرهایی است بس داغ و جوشان. این ولید جنبلاط را با آن قیافه نکرهاش که میبینم، دشمنان قسم خورده اهلبیت و امام زمان علیهم السلام برایم مجسم میشوند. حالا سمیر جعجع سه نقطه هم زبان درآورده و دارد دم تکان میدهد. امیدوارم الساعة خبرشان را بشنویم.
6. حادثه بمبگذاری عاشورای حرم رضوی سلام الله علیه را که خاطرتان میآید؟ با آقای علی ربیعی(عباد)، که در دولت سابق در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مشغول بود، کلاسی داشتیم، وی میگفت که آن بمبگذار از اهل تسنن کشور بود ولی در شورا تصمیم بر این شد که این قضیه اعلام نشود، و به نوعی ماستمالی شد و گردن منافقین گردن شکسته افتاد. آیا بمبگذاری شیراز هم قرار است ماستمالیزیشن شود و یک گروهک پیر و پاتالی و زوال در رفته یا یک فرقه بیجربزه به عنوان مسببین معرفی شوند؟