لبیک یا امامی!
السلام على المهدی الذی وعد الله عزوجل به الأمم أن یجمع به الکلم، ویلم به الشعث، ویملأ به الأرض قسطاً وعدلاً، ویُمکّن له، وینجز به وعد المؤمنین
دوران دبیرستان دبیر، یا بهتر بگویم استادی داشتیم که قبلا هم ذکر خیرش گذشت؛ نصیحتی می کرد – او هم به گمانم به نقل از استادش- که در شب مبارک نیمه شعبان حتی اگر برای احیا اعمالی انجام نمی دهید، حداقل به گردش در خیابانها و تماشای چراغانیها بگذرانید! شبِ نیمه خیابانهای شهر شور و شوق خاصی دارد، محلات و خیابانهای جنوبی شهر مثل شوش و مولوی و خراسان و شهدا و... پر از چراغهای مَست و رقصانند! اما شب که از نیمه بگذرد، خیابانها غربت خاصی به خود می گیرند، گو اینکه منتظِرِ منتظَری بوده اند و او هنوز خود منتظِر است.
در امر ظهور انسان برخی اوقات با خود دچار تناقض و چالش و یا به قول فرنگی ها پارادوکس می شود. از طرفی گفته اند در آخرالزمان زمین پر از فساد و ظلم و جور می شود، آنگاه او ظهور می کند، با خود می گویی مگر اکنون چیزی غیر از این است؟«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ»پس چرا نمی آید؟ از طرف دیگر گفته اند باید زمینه و شرایط برای ظهورش فراهم گردد و قلوب به آن سمت متمایل شود، باز هم با خود می گویی مگر اکنون این چنین نیست؟ این همه مشتاق و منتظِر، پس چرا نمی آید؟ این همه مدعی یاری و سربازی، پس این تعلل از برای چیست؟ انگار هنوز یک جای کار یا جاهایی از کار می لنگد.
گویند اهالی دهکده ای تصمیم گرفتند تا از برای نزول باران دعا کنند، در روز موعود همه مردم برای مراسم دعا در محل جمع گشته بودند؛ از آن خیل عظیم جمعیت تنها یک پسر بچه با خودش چتر آورده بود و این یعنی ایمان! حالا بینی و بین الله نگاهی به خودمان بیاندازیم، ما که برای هم پیامک می فرستیم که در نیمه شعبان دو رکعت نماز حاجت جهت تعجیل در فرج بخوانیم و برای خدا هم تعیین تکلیف می کنیم که: «یعنی خدا دعای هفتاد ملیون شیعه را مستجاب نمی کند؟!» چقدر به همین عمل خود ایمان داریم؟ این اللهم عجل ها را از برای چه می گوییم؟ نیتمان از ظهور حضرتش اقامه کلمه حق است یا حل مشکلات و رفع گرفتاریهای خود و دیگران؟ این جاست که باز هم آدم می ماند که دعا کند اللهم عجل یا اللهم أجل؟!
حاشیةالتحریر:
خدمت بزرگوارانی که جویای احوالند و از این غیبت نسبتا طولانی نگران، عارضم که جای هیچ نگرانی نیست و هنوز به لطف خدا حضرت عزرائیل را زیارت ننموده و زنده ایم؛ هر چند بعضی ها دستی دستی داشتند ما را به کشتن می دادند و حتی پیشاپیش برایمان تدارک مراسم تشیع و مجلس ختم و... را دیده بودند؛ برخی دیگر هم از خدا خواسته فرصت را غنیمت شمرده و در این مدت ما را روانه خانه بخت نمودند که لازم می دانم از حسن نیت ایشان نیز قدردانی نمایم! خلاصه بازار شایعات کم داغ نبود و هر کی هر جور دلش می خواست برداشت می کرد و احتمال می داد. اما اصل ماجرا این بود که مدتی است مشغول عجوزه پیر گشته و بنا بر خصلت عجوزه ها دیگر توان برای آدم نمی ماند، اما هر شری هم که داشت و دارد باعث ترک اعتیاد به عنترنت گشت و اکنون نیز دوران نقاحت را می گذرانیم. از خدای متعال عاجزانه تقاضامندم تا جوانان عزیز را از این بلای خانمان سوز نجات بخشد حتی اگر بوسیله عجوزه باشد!