وَمَن یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیُقْتَلْ أَو یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا
یکم: بیست و هشتم صفرالخیر آغازی است بر مهم ترین و غمانگیزترین مقاطع تاریخ بشریت. توطئهها و فتنههای در سر نهفته بعد از بیست و هشت صفر به فعلیت رسید؛ عقدهها و کینههای در دل خفته پس از بیست و هشت صفر نمایان شد؛ جهالت و جاهلیت قبل از اسلام پس از بیست و هشت مجددا ظهور کرد. ابلیس اگر بخواهد روزی افتخارات خود را به رخ کشد، مطمئنا ماجرای «هبوط» و ماجرای «سقیفه» جزو درخشانترینشان خواهد بود، و این دومی از آن اولی به مراتب مهمتر است، چرا که در اولی فقط کاری کرد که خلیفه خدا توسط خدا از بهشت رانده شود، اما در دومی کاری کرد که خلفای خدا توسط آفریدگان خود خدا از روی زمین چیده شوند؛ و چقدر بدبخت است این ابلیس نگونبخت، خود بهتر از همه میداند که چه آفریدگار مکار و توانمندی دارد و نیک میداند که محال است زورش به او رسد، اما باز هم از خر شیطان پیاده نمیشود!!!
دوم: استاد گرانقدری از خطه اصفهان از تاثیر نام افراد بر شخصیتشان برایمان سخن میگفت، به یاد ابوی خودم افتادم که نامشان «حَسَن» است و ما در این سالیان عمر کَرَمِ حسنی را به عینه دیدهایم. خدا حفظشان کناد، هم چنین والد شما را (کرم حسنی اسم شخص خاصی نیست!). ولی نمیدانم چرا بعضیها اسمشان با آنچه هستند چندان جور در نمیآید؛ مثلا بعضیها «سعید» اند ولی از سعادت بهرهای نبردهاند، و یا برخی «جمیله» نام دارند ولی جمال خاصی ندارند؛ والله اعلم!
سوم: آنگاه که عابس بن شبیب شاکری روانه میدان گشت، زره و کلاهخود خود را از تن درآورد و به کناری افکند؛ دیگران به او گفتند:«أجننت؟» (آیا مجنون گشتهای؟) و او در پاسخ گفت:«حب الحسین أجننی» (حب حسین مجنونم کرده). «مجنون» را بدان خاطر مجنون مینامیدند که عشق «لیلی» او را بسان مجانین و جنزدگان کرده بود و حال «لیلی» «مجنون» کجا و «لیلی» «عابس» کجا، که میان ماه عابس تا ماه مجنون تفاوت از زمین تا آسمان که نه، بل تا بیکران است. پس به «عابس» و عابسها باید حق داد که حب الحسین آنان را بسان مجانین کند! دقیقا نمیدانم که موج عشقبازی تا کجا پیشرفته و چه افرادی را موجی کرده اما میدانم که عشقبازی با حسین کماکان ادامه دارد...
چهارم: آن سالها که هنوز یزید زمان بر عراق حکومت میراند و پیادهروی اربعین منع گشته بود، عدهای از عراقیهای ساکن ایران از تهران به قم یا از قم به مشهد را پیاده طی میکردند؛ یکی از این عزیزان در دانشگاه همکلاس ما بود، سر یکی از کلاسها صحبت از همین پیادهروی به سمت عتبات مقدسه شد، استاد گرامی که رئیس گروه علوم سیاسی ... هم بودند گفتند که: فلسفه این پیادهرویها چیست؟ وقتی وسیله هست چرا پیاده؟ این چه کاری است دیگر؟ دوست عزیز ما نتوانست پاسخ قاطعی به جناب استاد دهد، اما یکی دیگر از دانشجویان که سنی از ایشان گذشته و اساسا حوزوی بود در پاسخ گفت: برخی از مسائل را نمیتوان با نگاه عقلی حل کرد و فهمید بلکه باید از دریچه قلب بدان نگریست تا قابل درک شوند، و جناب استاد دیگر هیچ نگفت!
خاطر مبارک باشد اوایل سال هشتاد و شش پستی نوشتم به عنوان «زیارت عاشقانه!» و کمی از شنیدهها راجع به زیارت اربعین آقا و مولایمان اباعبدالله الحسین علیه السلام نقل کردم؛ آن نوشتهها بر اساس شنیدهها و مسموعات بود اما «شنیدن کی بود مانند دیدن؟» بعضی چیزها را حتما باید دید، نه به این خاطر که باورت گردد بل بدین خاطر که اگر نبینی حسرت میخوری و خود را جزو خاسران و زیاندیدگان میدانی، پس حال که از سالِ گذشته به دلت افتاده بود، چرا نروی و با چشم خود نبینی؟ مجددا نیت سفر عاشقی میکنی و عزم را جزم و دل به دریا میزنی، چرا که باید قضای زیارت سالهای رفته را بهجا آورد!
تاریخچه زیارت اربعین برمیگردد به همان سال شصت و یک هجری که اهلبیت امام علیهالسلام را از شام به مدینه منتقل میکردند، در میان مسیر به کربلا رفتند و با جابر بن عبدالله انصاری در کربلا ملاقات نمودند و اینچنین بود که اولین زائران اربعین حسینی خود را در اولین اربعین به کربلا رساندند. پس از آن به تاسی از آن خاندان شریف زیارت اربعین و با پای پیاده بین محبین و شیعیان رواج یافت. سالهایی بود که برای زیارت کربلا باید دست و پا میدادند تا اجازه زیارت داده شود، و عابسها بهراحتی دست و پا میدادند و شعارشان تا به امروز این شد:
لَو قَطَعوا أرجُلَنا و الیَدَین نَأتیکَ زَحفاً سَیِّدی یا حُسَین
گر ببُرند هر دو دست و پاها را سینه خیز آییم سویت یا حسین
مطمئناً زمین در طول حیات خود راهپیمایی و پیادهرویای به عظمت و شکوه پیادهروی اربعین به سوی کربلای اباعبدالله الحسین علیهالسلام را ندیده. قرنهاست که این پیادهروی هرساله تکرار میگردد، از نظر زمانی از چند هفته قبل از اربعین آغاز میشود، از نظر بُعد مسافت دهها و بلکه صدها کیلومتر طول دارد، از نظر جمعیت و کمیت نیز که شنیدید تنها بر اساس آمار اعلام شده، امسال حدود نه ملیون نفر در این مراسم شرکت جستند. همه اینها را بگذارید به کناری و یک حساب سر انگشتی بکنید که برای چنین جمعیت عظیم و سیلآسایی چه تدارک و امکاناتی باید اختصاص داد؟ فکرش را بکنید اگر این نه ملیون نفر بخواهند وارد یک شهر کوچک که نه، بلکه وارد یک شهر بزرگ و با امکانات در کشور ما شوند با چه بحرانهایی مواجه خواهیم شد؟ به قول برخی نزدیکان، در سفر حج که هرساله برگذار میشود و تنها دو سه ملیون زائر شرکت میکنند، با این همه تدارکات و امکانات وسیع و آمادگی دولت سعودی و دیگر دولتها، با این همه امکانات زیربنایی و مواد اولیه غذایی و دارویی و...، اما آخرش هم تعدادی کشته و یا تلف و بیمار میشوند. عراق رفتهها میدانند که عراق چقدر از لحاظ امکانات زیربنایی، بهداشتی و... دچار ضعف و کمبود است، حسابش را بکنید این چند ملیون نفر چقدر به غذا برای خوردن، آب برای آشامیدن و حتی دستشویی برای قضای حاجت نیاز دارند، اما چه برکتی است در این مراسم که با این سیل جمعیت، عراق و کربلا را دچار بحران نمیکند؟ وقتی خود خدا ثواب زیارت مولا و آقا را در کربلا بیش از حج و عمره گذاردن قرار داده، چه جای تعجب است که زائرانش را نیز بیش از حجاج بیتاش تحویل بگیرد؟ تصویر هوایی از بینالحرمین و کوچههای اطراف بهخوبی نمایانگر است که چه معجزهای میخواهد حمل و نقل و جابهجا شدن چند ملیون نفر در این مساحت کوچک(+). هرچه در این باب بگوییم باز هم کم است، فقط میتوانم اینرا بگویم که اگر راهپیمایی بیست و دو بهمن و یا روز قدس واجب است، پیادهروی اربعین به سمت کربلای معلی در این شرایط آخرالزمانی کم از آن اهمیت ندارد که هیچ، بسی مهمتر و بلکه اولیتر از آن است؛ و مگر میشود خود صاحب عزا در این عزای جدش شرکت نکند؟ و همه اینها از برکت وجود همان صاحب عزای اصلی است...
حال که شاید دلتان پر کشید و بخواهید کمی از آن شکوه و عظمت را با چشم ببینید، سفرنامه تصویری اربعین را در وبلاگ میگذارم، سعی کردهام تصاویر کامل و شامل باشند به همین دلیل تعدادشان زیاد است، برخی را در صفحه اصلی گذاشته و به برخی لینک دادهام، امیدوارم که مقبول افتد، پس هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله...
پایانه مسافری غرب تهران
ادامه مطلب...