ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمنِ عِتِیًّا
زودتر از اینها میخواستم با فرازهایی از توحید مفضل امام صادق علیهالسلام بهروز کنم که نشد، اکنون همکه ایام شهادت است مناسب نمیبینم آن فرازهای خاص را نقل کنم، ان شاء الله باشد وقت مناسب.
جای شما خالی مکه که بودیم، برای ورود به مسجد الحرام باید از درب کوه «مروة» وارد میشدیم و تا نزدیکیهای کوه «صفا» میرفتیم و سپس از آنجا وارد مسجد الحرام میشدیم. «مَسعی» اغلب اوقات مُزدحم بود؛ برخی اوقات در این مسیر که میرفتم و سیل جمعیت را میدیدم به یاد این حدیث از صادق آل محمد صلوات الله علیهم میافتادم که خطاب به شیعیان فرمودند: «کونوا لَنا زیناً وَ لا تَکونوا عَلَینا شَیناً» (برای ما زینت باشید؛ نه مایه شرمندگیمان!).
مایی که از بُعد مسافت معلوم بود کجایی هستیم و مذهب و مسلکمان چیست چقدر در این سرزمین وحی و در کنار باقی افراد با ملیتها و مذاهب مختلف باعث زینت و افتخار آل الله هستیم؟ آیا خدا وکیلی باعث افتخاریم یا اینکه جز سرافکندگی و شرمندگی چیزی نداریم؟
دوست ندارم باب گله و عتاب را باز کنم؛ دوست ندارم نقل کنم که از یکی از این اراذل دَربان مسجد الحرام چه چیزهایی شنیدم درباره زنان ایرانی؛ دوست ندارم از هتک حرمت زنان ایرانی توسط وهابیها در کنار خانه خدا بنویسم؛ دوست ندارم بگویم که فروشندگان عرب انتظار ورود کاروانهای دختران دانشجو را میکشند؛ دوست ندارم از اصرار برخی زنان ایرانی برای نماز خواندن، نزدیک مقام و در حجر و مقابل و کنار مردان و عدم توجه برخی از ایشان به لباسهای زیر احرام حرفی بزنم؛ میل ندارم از درماندگی و بی مایگی برخی از ما و حتی وادادگی برخی دیگر در برابر شبهات وهابیت حرفی به میان آورم، وهابیتی که به نقل از یکی از اساتید در آموزشهایشان هم شبهه را یاد میدهند هم جواب شبهه را و هم رد بر جواب شبهه را! میل ندارم از هجوم برخی از زوار ایرانی برای گرفتن کتابهای مجانی وهابیت و یا در صف ایستادن برخیشان در کنار کارگرهای کشورهای فقیر برای گرفتن خرماهای مُفتی سعودیها یاد کنم؛ دوست ندارم از آوارگی زائرین ایرانی در اوقات نماز در فروشگاهها و مجتمعهای تجاری بنویسم؛ دوست ندارم از بساطیهای اطراف بقیع و ولع و حرص سیری ناپذیر برای خرید بنویسم؛ دوست ندارم از آنها بنویسم که عشقشان یک وعده خوردن غذای شبههناک در یکی از شعب مکدونالد و کی اف سی و البیک است؛ خوش ندارم از جر و بحثها بر سر جای نماز در حرمین شریفین بنویسم؛ خوش ندارم از دعوای بر سر حمام در مسجد «شجرة» بین خودم و یکی دیگر از زوار که فکر میکرد صف نانوایی است و برای حاج آقای کاروانشان نوبت گرفته بود بنویسم؛ خوش ندارم از خیلی از چیزها بنویسم، فقط دوست داشتم یک چیز را به این خیل زائرین میگفتم: آقا جان، میخواهی گند بزنی به اعتبار خودت و کشورت و آباء و اجدادت، بزن، اما چرا با آبروی اهل بیت بازی میکنی؟!