وَلَا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ
دی شیخ به فاحشه گفت پستی هر شب به دامن دیگری هستی
گفت شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو خود آنچه مینمایی هستی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منم آن شیخ که مینمایم به خداپرستی و درون خلوت خود میشتابم سوی پستی
«...سَیِّدی اَنَا الصَّغیرُ الَّذی رَبَّیْتَهُ، وَاَنَا الْجاهِلُ الَّذی عَلَّمْتَهُ، وَاَنَا الضّالُّ الَّذی هَدَیْتَهُ، وَاَنَا الْوَضیعُ الَّذی رَفَعْتَهُ، وَاَنَا الْخائِفُ الَّذی آمَنْتَهُ، وَالْجایِعُ الَّذی اَشْبَعْتَهُ، وَالْعَطْشانُ الَّذی اَرْوَیْتَهُ، وَالْعاری الَّذی کَسَوْتَهُ، وَالْفَقیرُ الَّذی اَغْنَیْتَهُ، وَالضَّعیفُ الَّذی قَوَّیْتَهُ، وَالذَّلیلُ الَّذی اَعْزَزْتَهُ، وَالسَّقیمُ الَّذی شَفَیْتَهُ، وَالسّائِلُ الَّذی اَعْطَیْتَهُ، وَالْمُذْنِبُ الَّذی سَتَرْتَهُ، وَالْخاطِئُ الَّذی اَقَلْتَهُ، وَاَنَا الْقَلیلُ الَّذی کَثَّرْتَهُ، وَالْمُسْتَضْعَفُ الَّذی نَصَرْتَهُ، وَاَنَا الطَّریدُ الَّذی آوَیْتَهُ، اَنَا یا رَبِّ الَّذی لَمْ اَسْتَحْیِکَ فِى الْخَلاءِ، وَلَمْ اُراقِبْکَ فِى الْمَلاءِ، اَنَا صاحِبُ الدَّواهِی الْعُظْمى، اَنَا الَّذی عَلى سَیِّدِهِ اجْتَرى، اَنَا الَّذی عَصَیْتُ جَبّارَ السَّماءِ، اَنَا الَّذی اَعْطَیْتُ عَلى مَعاصِى الْجَلیلِ الرُّشا، اَنَا الَّذی حینَ بُشِّرْتُ بِها خَرَجْتُ اِلَیْها اَسْعى، اَنَا الَّذی اَمْهَلْتَنی فَما ارْعَوَیْتُ، وَسَتَرْتَ عَلَیَّ فَمَا اسْتَحْیَیْتُ، وَعَمِلْتُ بِالْمَعاصی فَتَعَدَّیْتُ، وَاَسْقَطْتَنی مِنْ عَیْنِکَ فَما بالَیْتُ، فَبِحِلْمِکَ اَمْهَلْتَنی وَبِسِتْرِکَ سَتَرْتَنی حَتّى کَاَنَّکَ اَغْفَلْتَنی، وَمِنْ عُقُوباتِ الْمَعاصی جَنَّبْتَنی حَتّى کَاَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنی...»
نقل میکنند که زمانی در حرم حضرت امیر سلام الله علیه در نجف، هفتاد نفر دعای ابوحمزه ثمالی را در قنوت نماز وترشان میخوانند. این زمان که از آن یاد میشود خیلی دور نیست، شاید حدود پنجاه سال یا کمی پیشتر. جایی به نقل از حضرت آقای بهجت حفظه الله دیدم که ایشان تعریف میکردند: ما وقتی در نجف بودیم اگر کسی طیالارض نداشت متعجب میشدیم، وقتی آمدیم قم اگر کسی طی الارض داشت متعجب میشدیم! فکر کنم جمع کنیم بساطمان را برویم بمیریم بهتر باشد، نظر شما چیست!؟
این قسمت از سخنرانی مرحوم سیبویه را گوش دهید که حدیث بسیار گرانبهایی را نقل میکنند، از دست ندهید(+). انسان وقتی این احادیث و دعاها را میشنود با خودش فکر میکند که خداوند متعال هر کاری میکند تا این بنده را پاک و لایق دیدارش کند، اما دریغ.
حاشیةالتحریر:
1. با پیژامه و زیرپوش بودم که ناگهان شیخ نسبتا جوانی با عبا و عمامه جلویم ظاهر گشت؛ با شوخی گفتم: حاج آقا ببخشید ما کشف حجاب کردیم! او هم بلافاصله جواب داد: عیبی ندارد، فقط ستر عورتین واجب است!!
نتیجهگیری اخلاقی: یکم اینکه قربان خدا بروم که برای بندگانش ستر عورت را واجب کرده، اما بر خودش نه تنها ستر عیوب را فرض کرده، و خود را به آنراه میزند که شتر دیدی ندیدی، بلکه علاوه بر آن خوبیهایی که باز هم از جانب بندهگانش نبوده را گسترش میدهد و به نام آنها مینویسد. از این «خدا» خداتر سراغ دارید نشانمان دهید برویم بندهاش شویم!
نکته دوم اینکه نمیدانم چه برچسبی بر پیشانی ما خورده که شیوخ هم که به ما میرسند گیر به جاهای حساس آدم میدهند! میترسم چند روز دیگر به پست یک آیت الله العظمی بخوریم و حالا بیا و درستش کن!
2. جمعه شب جایی افطار دعوت بودیم یک سید محمد نامی که شاید مصداق افراد «بُله» در آن حدیث معصوم که بیشتر اهل بهشت را از ایشان مینامند، باشد، پرسید: ابوحمزة بزرگتر است یا جوشن کبیر!؟ گفتم: ام حمزة!
3. این وبلاغ یک خاصیتی که دارد این است که هر از چندی یک عدهای «جَلد»اش میشوند و بعد از یک مدت که میفهمند اینجا بیخاصیتتر از آن حرفهاست که فکرش را میکردند، بیخداحافظی وِل میکنند به امان خدا و دیگر پیدایشان نمیشود. یک نمونهشان عدهای از خوانندگان خوش سلیقه اُناث بودند که سال گذشته و در چنین ایامی بر اثر غیبت ناگهانی نویسنده، از فرصت کمال استفاده را نمودند و یک مجلس ختم ترتیب دادند لنگه مجلس ختم مرحوم پَرور. اینهم اعلامیهاش که زحمتاش را کشیده بودند.