وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ
دوران دبیرستان بود که یکروز دیدیم بچههای کتابنخوان مدرسه رفتهاند در کتابخانه و حلقهای تشکیل داده و سرشان را چونان کبکی در کتابی فروبردهاند! پس از اطلاع مسئولین مدرسه این کتاب از قفسه کتابخانه جمعآوری شد و به مکان نامعلومی منتقل گشت. نام آن کتاب «بهشت خانواده» اثر مرحوم دکتر سید جواد مصطفوی بود. کتاب بهشت خانواده که در ذیل عنوانش چنین نگاشته شده: "هماهنگی عقل و فطرت با کتاب و سنت در مسائل زوجیت" اثر لطیف و شریفی است که نویسنده در آن دروسی را در باب مسائل و روابط زناشویی با استناد به منابع اسلامی بیان کرده؛ دروس کتاب هم شامل موضوعات مختلف و متنوع فیمابین زوجین میباشد، از صدازدن و سلام و خداحافظی تا عفوت و عشوه و خلوت و غریزه تا اختلاف و درگیری و طلاق. نویسنده سعی کرده در این کتاب موضع بسیار متعادلی را نسبت به زن و مرد نگاه داشته و حتی آنجاهایی که به برخی احادیث و روایات مورددار درباره زنان میرسد-مانند خطبه 79 نهج البلاغه پس از جنگ جمل و در مذمت زنان- جانب اعتدال را گرفته و سعی در توضیح و تفسیر معنا و منظورشان دارد. کتاب با سبک نگارشی بسیار ساده و روان نویسندگان مذهبی قبل انقلاب نگاشته شده، منتها متاسفانه اثری از تاریخ دقیق نگارش و چاپ اولش موجود نیست، در ضمن چاپهای دوم به بعد به دست خود نویسنده اصلاح شده و برخی مطالب و کنایههای طنز و مطایبه، اختیاری حذف گردیده که خود نویسنده دلیلش را در ابتدای کتاب توضیح داده؛ پس اگر چاپ اولش را پیدا کردید خیلی خوش به حالتان خواهد شد! ایشان در ابتدای کتاب نیز تذکر دادهاند که چه افرادی کتاب را بخوانند و یا نخوانند:«...4- مطالعه این کتاب برای جوانانی که هنوز قصد ازدواج ندارند، در اولویت نیست.» اما از آنجا که نوجوانان و جوانان شریف و عزیز میهنمان، بهخصوص از نوع پسرش، گاهی حتی در توضیح المسائل هم به دنبال آن سری مسائل خاص که اصلا به جنس خودشان مربوط نمیشود میگردند، حقیر نیز پس از مدتی از شدت شوق و اشتیاق و عطش کتاب را خریداری و سرکی به جاهای نامربوطش زده و بعضی مسائل را که نباید میآموختم، آموخته و آخرش کتاب را بایگانی کردم. سالها گذشت تا چندی پیش که احساس کردم دیگر وقتش شده و به «بهشت خانواده» نیاز داشته و باید خوب همه قسمتهای کتاب را مورد مطالعه و مداقه قرار داده و شروع کردم به خواندن کتاب. فیالمجموع مطالعه این کتاب برای متاهلین و یا مجردین در شرف ازدواج توصیه میگردد و فکر میکنم خیلی بهتر و مفیدتر از کتابهای ترجمهای و آنطرف آبی است. حالا اینهمه روضه خواندم و قصه حسین کُرد تعریف کردم که چه؟ تا ذهن شما آماده گشته و اصل مطلب را بگویم. پیشاپیش عرض کنم که در این مطلب حقیر حکم مردهشور را داشته و فقط ناقل نوشتهها هستم چرا که: النَقّال کَالبَقّال!
درس پنجاه و یکم کتاب درباره سوادآموزی زن است و نویسنده همچون دیگر دروس ابتدا توضیحات خودش را داده و سپس دلایل قرآنی یا روایی را نقل میکند. احادیثی که ایشان در این درس نقل کرده است را با کمی جابجایی برایتان نقل میکنم:
1. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «لا تنزلوا النساء الغرف و لا تعلموهن الکتابه و علموهن المغزل و سوره النور.» (رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: زنان را در بالا خانهها ننشانید و نوشتن به ایشان نیاموزید بلکه ریسندگى و سوره نور را به آنان بیاموزید.) وسائل ج14 ص127
2. قال أمیرالمؤمنین علیه السلام: «لا تعلموا نساءکم سوره یوسف و لا تقرؤ وهن ایاها، فان فیهاالفتن ...» (امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: سوره یوسف را به زنان خویش تعلیم ندهید و براى ایشان قرائت نکنید که در آن سوره فتنه هاست.) وسائل ج14 ص127
3. عن أبیعبدالله علیه السلام قال: «ألهموهن حُبَّ على علیه السلام و ذروهن بُلها.» (امام صادق علیه السلام فرمود: به زنان محبت على علیه السلام را الهام کنید و آنان را ابله و پاکدل واگذارید.) وسائل ج14 ص127
4. عن جعفر بن محمد عن آبائه علیه السلام أن النبى صلى الله علیه و آله و سلم قال: «دخلت الجنه فوجدت أکثر أهلها البُله: قلت ماالبُله ؟ قال: العاقل فى الخیر و الغافل عن الشر.» (امام صادق علیه السلام از پدرانش، از پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم نقل مىکند که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: من داخل بهشت شدم و بیشتر اهل بهشت را ابله یافتم . راوى گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم ابله کیست ؟ فرمود: آنکه در کار خیر عاقل است و در کار شر غافل.) وسائل ج7 ص311
نویسنده کتاب در ضمن این درس از نگاه مردم خصوصیاتی را نیز برای دختران باسواد و بیسواد فهرست میکند که میتوانید بخوانید.
راستش را بخواهید از این دست احادیث و روایات در باب زنان کم پیدا نمیشود، سری هم به نهجالفصاحه بزنید در باب زنان احادیث شگفتی خواهید دید. به سند تمام این روایات هم که نمیشود ایراد گرفت، فرضا بعضی از روایات سند محکم نداشته باشند اما بقیه چه؟ تا کی هم بیاییم این سخنان و احادیث را توجیه و تفسیر به مطلوب کنیم؟
خوب دختر جان حالا درس خواندی، دیگر چرا رشتهای انتخاب میکنی که اصلا به گروه خونیت نمیخورد؟ آخر دختر را چه به گردگیری کامپیوتر آن هم دانشگاه قرقوزآباد سفلی؟ به چه درد دنیا و آخرتش میخورد؟ زنان مذهبی و مومنه ما خیلی بخواهند هنر کنند رشتههای انسانی یا پزشکی را انتخاب میکنند یا به حوزه میروند، که حتی همینش هم با احادیث فوق چندان جور در نمیآید. از طرف دیگر اگر سواد را بخواهیم تعمیم دهیم، همین عنترنت هم سواد عصر حاضر است دیگر، اگر پیامبر اکنون بودند سفارش میکردند تا به زنان کامپیوتر و اینترنت و وبلاگ نویسی و... را بیاموزید یا نیاموزید؟ حالا شاید بپرسید که زن اگر سواد نداشته باشد چطور قرآن بخواند؟ یا بگویی شرایط زمان و مکان در تفسیر این احادیث باید لحاظ شود و نباید نگاه اخباری صرف داشت و... راستش من نمیخواهم قضاوت کنم، چون تمام این ها بالاخره ابزار است و خوب و بد دارد، اما ما که مدعی هستیم دستورات دینی ما بسیار کامل و برای تمام قرون و اعصار است و انسان را به حقیقت انسانیاش رهنمون میسازد و... حالا با این گونه احادیث چه کنیم؟ فکر نمیکنید پیامبر و ائمه چیزی میدانستند که اینها را گفتند؟ فتأمل...
حاشیةالتحریر:
1. روز میلاد امام رئوف علیهالسلام سعادتی دست داد تا در قم باشیم و از سخنرانی علامه جوادی آملی استفاده کنیم. دعایی در انتهای سخنان از امام نقل کردند که عیدی مناسبی بود. «یا من دلّنی علی نفسه، وذلّل قلبی بتصدیقه، أسألک الأمن والایمان فی الدنیا والآخرة».
2. خاطرتان باشد در سفر سال گذشته مشهد گفتم که خیلی دوست داشتم از آن عکسهای پردهای نقاشی شده قدیمی بگیرم. سفر بعدش که در نوروز بود و البته باز هم من تک و مجرد بودم، قسمت شد بعد از کلی گشتن دنبال یک پرده مناسب و باحال بالاخره از آن عکسهای یادگاری بگیریم و به توهم کردیم که الان در صحن انقلاب یا همان سقاخانه یا همان اسمال طلا ایستاده و عکاسباشی دارد ازمان عکس میگیرد! اگر توانستید از بین این چهار نفر من را پیدا کنید(+). این مولودی با صدای کریمی ما را به خاطرات دوران بچگی برد و چقدر لذت بخش بود برایمان آن زیارتها که بهخاطر سکونت خانواده مادری در مشهد تقریبا سالی دو بار مشرف میشدیم، آه! این عکس دیگر سانسور شده نیست و مربوط میشود به همان عهد عتیق(+) (عجب پسر ناز و خوشگلی بودم من) این هم دو تا از عموزادهها به نامهای فاطمه و زهرا سادات که والدینشان رفته بودند عروسی و آمده بودند منزل ما و شده بودند مثل بچههای جنگ زده!(+) اگر میخواهید تشخیصشان دهید این عکس را ببینید که من در کنار فاطمه هستم(+) (نامحرما نبینن). معلوم شد که کدامرا بیشتر دوست داشته و کدامشان شیطانتر میباشد؟
3. در نظرسنجی پست قبل تعدادی از بانوان محترمه و مکرمه با گیردادن به بانوان و حجابشان اکیدا مخالفت کرده و حقیر را از این حق مسلم منع فرمودهاند. توضیح چند نکته ضروری میباشد: یکم اینکه اگر حقیر در وبلاگم گیر ندهم، پس کجا میتوانم گیر بدهم؟ در خیابان گیر بدهم تا از زندگی ساقط شوم؟ دویم اینکه گیر دادن بالاخره در ذات انسانها میباشد و حالا هر کسی به قسمی و نوعی گیر میدهد و اگر او را از گیر منع کنند چه بسا عوارض بسیار وخیمی چون تَعَقُّد (عقدهای شدن) و آنگاه افسردگی و سپس سادیسم یا مازوخیسم و بعد رفیق ناباب و زغال خوب و خانه خالی والخ... دارد. پس چه بهتر که انسانها گیرشان را بدهند تا دفع افسد به فاسد شود. سیم اینکه چه سوژهای جالبتر و جنجالیتر از این سراغ دارید؟
4. یکی از آشنایان نقل میکرد که دو دوست غیر ایرانی که یکی همسری محجبه و دیگری همسری بیحجاب داشت با هم صحبت میکردند. آن یکی که صاحب بیحجاب بود به دوستش میگوید چرا همسرت را اینچنین اسیر و در قفس کردهای؟ دوستش پاسخ میدهد که همسر من اتومبیل شخصی است و همسر تو تاکسی است! این جمله همانا و شوک وارد شدن همانا و نتیجه محجبه شدن خانم بیحجاب بود. لابد میگویید حالا تاکسی که خوب است، برخی اتوبوس واحد و قطار مترو و... هستند.
5. قسمتی از آیه 53 سوره مبارکه احزاب جهت تبرک پست انتخاب شده.