إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ
جدمان صلیالله علیه و اله و سلم فرمودهاند: «اِئتوا الدَّعوَةَ إذا دُعِیتُم» (اگر دعوت شدید، بپذیرید) و نیز فرمودهاند: «أجیبوا الدّاعِیَ وَ لا تَرُدُّوا الهَدِیَّةَ وَ لا تَضرِبوا المُسلِمینَ» (دعوت را پذیرفته و هدیه را برنگردانید و به مسلمانان ضربه وارد نسازید). شایسته نیست دعوت و لطف ایشان و نیز ایشان را رد کرد؛ بالاخره یکبار آدمی را تحویل میگیرند و آدم حسابش میکنند، در صورت رد دعوت، بار دوم شاید با خود گویند: فلانی که آدم نیست، رهایش کنیم!
اما بعد...
نمیدانم به جان کدامیکمان قسم که بعد از این دو دعوت هر چه خواستم دلم را راضی کنم تا نامهای به جناب روحالله علی نبینا و اله و علیه السلام بنویسم، راضی نشد که نشد. هر چه به خود فشار آوردم و زور زدم تا بلکه عریضهای را به هر لحنی که شده بنویسم، ذهنم به چیز مفیدی قد نداد-اینهم از عوارض کوتاه قدی ذهن ما!-.
آخر عبدالله گنهکار کجا و روحالله معجزهگر کجا؟ اصلا نمیدانم اینروزها چرا همه گیر دادهاند به روحالله، پیامبر صلح و دوستی؟ مگر آن بنده خوب خدا چه کرده که این قدر خجالت زدهاش کنیم؟ مگر «فتنه» را مسیحیها بهپا کردهاند؟ بر فرض نیز اگر مسیحی نماها و به نام مسیحیت بهپا کرده باشند، این وسط پیامبرشان چهکاره است؟ مگر صحنههای گنجانده شده در «فتنه» با نام اسلام و مسلمانی رخ نداده بود؟ آنها یقه پیامبر ما را گرفتند و جسارتها کردند، آیا ما نیز باید یقه پیامبرشان را بگیریم؟ یا اینکه یقه خودشان را؟ با اینکه میدانم این یقهگیری دوستان با یقهگیری فتنهگران بسیار متفاوت است، هم در نیت و هم در روش و منش. نوشته قبلی نیز یقهگیریای بود با همان فتنهگران.
اما، اما من به خودم اجازه نمیدهم بیش از این روحالله را نزد حبیبالله و بقیةالله خجالتزده نمایم، مراعات روح لطیف خدا را بفرمایید مبادا که برنجد!
توضیح: حرف دل بود، اهالی بازی آزرده خاطر نگردند، صلاح مملکت-ایضا وبلاگ- خویش خسروان دانند...
حاشیةالتحریر:
1. در رابطه با حوادث اخیر و فیلم «فتنه» بسیار بیش از این دو پست حرف هست که اگر توفیق شود قلمیاش کنم و شاید در وبلاگ گذاشتم، چون میدانم که این دو پست بسی گنگ بود برای برخی.
2. یک نگاهی به صفحه کامنتدونی پست قبل که بیاندازید متوجه میشوید حدود 250 بار باز گردیده و همهاش هفت کامنت داشته! این عدم تناسب ممکن است دلایل متعددی داشته باشد، من جمله:
الف) برخی کلا لذت میبرند که کامنتها و پاسخهایشان را بخوانند، شاید اصل نوشته را هم نخوانند و یکسره سراغ کامنتدونی میروند! کامنت که نمیگذارند هیچ، مینشینند کنار گود هِر هِر به بازیگران میخندند. والله اعلم.
ب) بنده فرد غیر منطقی، دگم و متحجری هستم و به نظرات خوانندگان و بینندگان محترم و محترمه توجه ننموده و پاسخ مستدل و منطقی نمیدهم.
ج) من لولواَم یا تمساح دارم که کمتر کسی جرات نمیکند در کامنتدونی نظر دهد. البته حق میدهم که زبانم کمی از آن ندارد!
د) مستهجن بودناش!
ه) خونمون؟ خونتون؟ اتاق تمساحا؟
و) حدس بزنید!
3. عشقبازی هنوز تمام نشده و قسمت آخرش مانده.