حرف حساب!
اَلسَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِیَّةِ وَالدَّوْحَةِ الْهاشِمِیَّةِ المُضیئَةِ المُثْمِرَةِ بِالنَّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ بِالاِْمامَةِ
الامام علی(ع) صوة العدالة الانسانیة
وَ قالَ عَلَیْهِ السَّلامُ:«اَحْبِبْ حَبیبَکَ هَوْناًمّا، عَسى اَنْ یَکُونَ بَغیضَکَ یَوْماًمّا، وَ اَبْغِضْ بَغیضَکَ هَوْناًمّا، عَسى اَنْ یَکُونَ حَبیبَکَ یَوْماًمّا.» (و آن حضرت فرمود:دوستت را به اندازه دوست دار شاید روزى دشمنت شود، و دشمنت را به اندازه دشمن دار شاید روزى دوسـتـت گــردد.)1
وَ قالَ عَلَیْهِ السَّلامُ:«مَنْ نَظَرَ فى عَیْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَیْبِ غَیْرِهِ. وَ مَنْ رَضِىَ بِرِزْقِ اللّهِ لَمْ یَحْزَنْ عَلى ما فاتَهُ. وَ مَنْ سَلَّ سَیْفَ الْبَغْىِ قُتِلَ بِهِ. وَ مَنْ کابَدَ الاُْمُورَ عَطِبَ. وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ. وَ مَنْ دَخَلَ مَداخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ. وَ مَنْ کَثُرَ کَلامُهُ کَثُرَ خَطَأُهُ، وَ مَنْ کَثُرَ خَطَأُهُ قَلَّ حَیاؤُهُ، وَ مَنْ قَلَّ حَیاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ، وَ مَنْ ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النّارَ. وَ مَنْ نَظَرَ فى عُیُوبِ النّاسِ فَاَنْکَرَها ثُمَّ رَضِیَها لِنَفْسِهِ فَذاکَ الاَْحْمَقُ بِعَیْنِهِ. وَ الْقَناعَةُ مالٌ لایَنْفَدُ. وَ مَنْ اَکْثَرَ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ رَضِىَ مِنَ الدُّنْیا بِالْیَسیرِ. وَ مَنْ عَلِمَ اَنَّ کَلامَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ کَـلامُـهُ اِلاّ فیما یَعْنیـهِ.» (و آن حضرت فرمود: آن که در عیب خود نظر کند از نظر در عیب دیگران بازماند. و هر کس به رزق خدا خشنود شد به آنچه از دست رفته غمگین نگردد.و آن که تیغ ستم کشید به همان تیغ کشته شود. و هرکه خود را درکارها به زحمت انداخت خویش را هلاک ساخت. و آن که در امواج درافتاد غرق شد. و هر که در موارد زشتى قدم نهاد متّهم گشت. و هرکه گفتارش فراوان شد خطایش فزونى گرفت، و هرکه خطایش بسیار گشت حیایش اندک شد، و هر که حیایش اندک شد پارساییش کم شد، و هر که پارساییش کم شد دلش مرد، و هرکه دلش مرد وارد آتش شد. و آن که عیوب مردم را بنگرد و آن را ناپسند داند سپس براى خود روا داند احمق واقعى است. قناعت ثروتى است که تمام نمى شود. کسى که زیاد یاد مرگ کند از دنیا به کم و اندک راضى گردد. و کسى که بداند گفتارش از جمله اعمال اوست سخنش مگر در آنچه او را مهم است کم مى شود.)2
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نهج البلاغه. کلمات قصار. کلمه 268
2. همان. کلمه 349
حاشیةالتحریر:
1. وقتی کلامی به این زیبایی و عمق هست، دیگر چه حاجت به خزعبلات من و امثال من؟! اگر گوش، شنوا و نکتهسنج باشد، خودش میفهمد در غیر اینصورت هر چه من و امثال من بگوییم مثل یاسین خواندن در گوش حمار است.
2. در هنگام ناراحتی و دلخوری و عصبانیت اصلا لزومی ندارد که به روی طرف بیاورید. بعضی وقتها سکوت و نگاه سنگینتان بدتر از هزاران چوب است. باید کاری کرد که طرف خود از کردهاش پشیمان شود، بعضی وقتها لازم است طرف وجدان درد بگیرد-البته اگر وجدانی داشته باشد-. در مقابل خطای کودکانه نباید رفتار ابلاهانه از خود نشان داد، چرا که در این صورت شما مغلوب میدان می شوید. حالا اگر کودک! بیش از بیست سال سن داشته و برای خود وجههای داشته و حلال و حرام و حقالناس و... هم سرش میشود، باز هم میتوانیم بگوییم خطایش سهوی بوده؟ نمیخواهم فکر بد کنم و رفتار کودکانهاش را به امور شخصی ربط دهم-که خودش بهتر میداند چیست...-ولی جِدا برایش متاسفم، چرا که با اینکارش مرا به شناختی بهتر از خودش رساند و فهمیدم که هنوز دهانش بوی شیر میدهد...از آن عدهای هم که در این مدت بهشان بدگمان شده بودم رسما عذرخواهی میکنم و حلالیت میطلبم. ولی خودشان بهتر میدانند قبلا چه کردهاند که انگشت اتهام اول به سویشان نشانه رفته.-این بند مخاطبان خاص داشت-.
3. از غیبت پشت سرتان ناراحت نشوید و به فکر پاسخگویی و واکنش متقابل نباشید. اگر غیبت راست باشد و حرفی که می زنند واقعیت داشته باشد، غیبتکنندگان در حال شست و شوی گناهانتان هستند، از آن گذشته مطمئنیم که:«اَللّهُمَّ مَوْلای کَمْ مِنْ قَبیح سَتَرْتَهُ... وَکَمْ مِنْ ثَناء جَمیل لَسْتُ اَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ». اگر هم راست نباشد که حکم تهمت را دارد و:«اَللّهُمَّ وَمَنْ اَرادَنی بِسُوء فَاَرِدْهُ وَمَنْ کادَنی فَکِدْهُ».-این بند نیز مخاطب خاص داشت-.
اصلاح التحریر:
از بس که دوستانمان بند دویم را به خود گرفتند، مجبور شدم اصلاحیه بزنم. انگار چوب که بالا بره گربه دزده... منظورم آقا پسری بود که مرا میشناسد و احتمال دادم خواننده این سطور باشد. پس خیالتان راحت باشد که هیچ دلخوریای از کسی نیست، همین.