وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ
اِنَّما الحَیاة عَقیدةٌ وَ جِهاد
گفتم: تو که میخوای بری جبهه حالا چرا زن گرفتی؟ گفت: ازدواج دستور خداست، من هم نمیخوام دستور خدا رو زمین بندازم. گفتم: تو که حالا زن گرفتی چرا داری میری جبهه؟ گفت: جبهه دستور امام است، نمیخوام دستور امام رو زمین بندازم! (نقل به مضمون از روایت یک روحانی در سیما درباره یک شهید که نام هیچکدام را نمیدانم!)
قبلا عرض شد که جنگ دیگر جنگ اطلاعات نیست؛ جنگ مفاهیم است. خدا، امام، جنگ، جهاد، دفاع، مقدس و بسیاری مفاهیم دیگر را به دلخواه تعریف میکنند. کسی که خدا و امام را طور دیگری تعریف میکند و از زاویه دیگری مینگرد، چطور توقع دارید دستور خدا و امام را با همان زاویه دید شما بنگرد؟ چطور میخواهید جنگ و جهاد را با تعاریف ذهنی و زاویه دید شما تحلیل کند؟ چطور میخواهید بین هجوم و دفاع و بین مقدس و نامقدس تفاوت بگذارد؟ حالا هزار دلیل و آیه و نشانه برایش بیاورید که جنگ رحمت بود، قبول میکند آیا؟
کسی که مادینگر است، خدا و امام را هم مادی میبیند، چه رسد به دستوراتشان. از جنگ فقط بعد نظامی و مادی و توپ و تانک و خون و خونریزی و آوارگی و بدبختیاش را میبیند. او جنگ را ناشی از خوی حیوانی انسان و صرفا امری برای بقا میداند و این خود مطلقترین تعریف از جنگ توسط نسبیگرایان است! عقل مادیگرا همه چیز را مادی محاسبه میکند، جهاد را برای رسیدن به شهادت و شهادت را مجوز ورود به بهشت میداند؛ در حالیکه نمیفهمد جهاد و شهادت هدف غایی نیستند بلکه وسیلهاند، آنهم نه برای رسیدن به بهشت، چرا که این شهید نیست که آرزوی بهشت را دارد، بل این بهشت است که در آرزوی دیدار شهید است. هر چه هم از این حرفها برایش بزنید باز میگوید شعار است! چرا که اساسا این معانی برای ذهن او نامانوس و غیرقابل هضم و تحلیل است.
جنگ وجود خواهد داشت، نه مادامی که بشر وجود دارد، بل مادامی که بشر به بلوغ نرسد و بشر به بلوغ نمیرسد مگر پس از طی آخرالزمان، و این خود نیز مستلزم جنگی دیگر است.
حرف کلی بود و فقط مربوط به جنگ هشت ساله خودمان نمیشود.کاری هم به این مباحث وبلاگی ندارم.
حاشیةالتحریر:
ای که از ناز شهان میترسی طفل عشقی سر پستان بستان
تعلیقه: خوش بهحال طفل عشقی!