إِنَّ أَنْکَرَ الأصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ
گفتهاند ترک عادت مرض است، اما خرق عادت که مرض نیست؛ پس اگر بخواهم اینجا را دو روز پشت سر هم بهروز کنم مشکل خاصی پیش نمیآید، گرچه در حق نوشته قبلی اجحاف میگردد ولی شرایط اضطراری است گویا و نباید تاخیر بیاندازم تا ماه مبارک.
یکروز حاج آقایی بالای منبر درباره قرآن سخن میگفته و اینکه هر موضوع و مطلبی را که بخواهید در قرآن یافت میشود و ذکرش آمده؛ یک جوان کمونیستی که قصد کرم پاشیدن داشت از پایین منبر داد میزند: حاج آقا اسم من هم در قرآن هست؟ حاج آقا میپرسد: اسمت چیست؟ جوان پاسخ میدهد: اَمرُ الله؛ حاجی در پاسخ میگوید: بله جانم، نه فقط اسمت آمده، بلکه شغلت هم در قرآن ذکر شده: «وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا»! علمای قوم حکما میدانند فرق فاعل و مفعول در اصطلاح عربی چیست دیگر!؟ فاعل آن است که فعل را انجام میدهد و مفعول آن است که فعل بر روی او انجام میشود، حالا کدام فعل، بماند!
حالا چرا این داستان را ذکر کردم، عرض میکنم.
ماجرا از این قرار است که یک آقای به اصطلاح خوانندهای، یکی دو سال پیش و گویی در محفلی خصوصی، آمده و با ساز و آواز و با شکلی عجیب و غریب که در اصطلاح عامه به «خَر در چمن» معروف است فرازهایی از برخی آیات قرآنی را خوانده. نمیدانم ایشان آیا منظور آیه مبارکه «إِنَّ أَنْکَرَ الأصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» (زشت ترین صداها صدای خر است!) را به خود گرفته که حالا با این شیوه عجیب و مثال زدنی جوگیر شده و خواسته محبت خدا را جبران کند!؟ الله اعلم.
حقیر چون در زمینه موسیقی و آواز تخصصی ندارم در نتیجه اصلا کاری به جنبه موسیقایی قضیه ندارم. این آقا فرازهایی، از سور مبارکه «شمس»، «ضحی»، «مزّمل» و «نبإ» را، آنهم نه به ترتیب آیات، همراه با سازی که نواخته میشود میخواند. اولین گافی که میدهد آیه مبارکه «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا» را میخواند: وَالنَفْسِ وَمَا سَوَّاهَا، که حالا یا به بیسوادیاش برمیگردد یا اینکه خواسته ریتم کارش حفظ شود و اینطور خوانده یا هر چیز دیگر، ولی انگار نمیداند مجاز به چنین تحریف و دست کاریای در قرآن کریم نیست.
وسط کار نمیدانم چه میشود که فیل آقای مُغنّی یاد هندوستان میکند و پارهای از شعر «کلمات» اثر «نزار قبّانی» شاعر معاصر عرب را میخواند! البته به شعر قبانی هم رحم نمیکند و یک قسمتی را به آن اضافه میکند که من هر چه گشتم در شعر وی پیدا نکردم! قطعه ای که از آن شعر میخواند این است: «یُسمعنی ... حین یراقصنی / کَلِماتٍ ... لَیست کالکلِمات» (آنگاه که با من به رقص برمیخیزَد / کلماتی به نجوا میگوید ... که چون دیگر کلمات نیست) حالا شما اگر توانستید ربطش را پیدا کنید به من هم بگویید. البته اینجا شاید منظوری داشته و خواسته خودش را با قبانی مقایسه کرده باشد؛ آنجا که قبانی گفته بود: «کدام نحله؟ خود را خسته نکنید و مکتب و مسلک برای من تعیین نکنید. من شاعری هستم که در هیچ طبقهبندی و وصف و شناسهای نمیگنجم. نه سنّتگرا هستم؛ نه مدرنیستم؛ نه کلاسیست یا نئوکلاسیستم؛ نه رمانتیسیستم؛ نه سمبولیستم؛ نه سَلَفگرا هستم و نه فوتوریستم؛ نه امپرسیونیست یا کوبیست یا سورئالیستم... من معجونی هستم که هیچ آزمایشگاهی نمیتواند آنرا تجزیه و تحلیل کند... من معجونی از آزادی هستم...» من هم واقعا فکر میکنم این جناب به اصطلاح خواننده را هیچ دانشمند عاقلی در هیچ آزمایشگاهی نمیتواند تحلیل کند!!
اوج بیسلیقگیاش در انتخاب آیات خوانده شده بر میگردد به آنجا که با صدای فجیع و وحشتناکی آیات اولیه سوره مبارکه «مزّمل» را میخواند، که حالا من نمیدانم خودش میفهمد که معنی فراز «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا» (و قرآن را شمرده و شیوا بخوان) چیست یا خیر؟ آیا این انتخاب تصادفی و سهوی بوده یا تعمدی در کار بوده که این آیات را بر خلاف گفته خداوند متعال که فرموده قرآن را شمرده و شیوا بخوانید، خوانده؛ الله اعلم.
اینها که گفتم بر میگردد به آنچه خوانده شده، اما قُبح اصل عمل و فعل خود مطلب دیگری است. هیچ مشکلی ندارد فردی که به خواننده مشهور است بیاید و قرآن مجید را تلاوت کند، همانگونه که دعای ربنای استاد شجریان سالهای سال قبل از افطار روح و روان بسیاری از ایرانیان را نوازش میدهد، اما ایشان کاری کرده که بعید میدانم حتی خوانندههای مصر هم با قرآن کرده باشند و بکنند، شاید اگر همین الانش در مصر یکی بیاید و با ساز قرآن را به این شکل بخواند، کمترین کاری که الازهر میکند تحریم آن خواننده باشد، که البته حقیر اکنون به هیچ وجه موافق رسانهای شدن این مسئله نیستم چراکه به معروفتر شدن این فرد کمک میکند و باید مسئولین امر خیلی بی سر و صدا این گندی که بالا آمده را جمع کرده و تا قضیه به دیگر کشورهای مسلمان کشیده نشده و شیعیان و ایرانیان را به غنا و مطربی قرآن کریم متهم نکردهاند اقدام لازم را انجام دهند. البته نباید برخوردی هم شود که این آقا فردای روزگار به آن طرف آب فرار کرده و تعمدا هم که شده جسارتهای دیگری را با کارهای دیگری انجام دهد.
آنچه که در این بین بسیار مشخص است پاره شدن خطوط قرمز در جامعه امروز ماست، که سعی در تقدسزدایی بسیاری از امور قدسی دارد. خاطرتان باشد در نوشته «فتنه یا عقده!؟» به این نکته اشاره شد که: «یکی از خصوصیات دنیای مدرن با گستردگی ابزار و رسانهها، عادیسازی و ریختن قُبح بسیاری از موضوعات و مسائل قبیح، ناشایست، غیراخلاقی، غیرانسانی و... و عادی کردنشان برای مردم میباشد». این عمل سهوا یا عمدا، در جمع خصوصی یا عمومی، دو سال پیش یا بیست سال پیش، در ایران یا غیر ایران، برای پژوهش یا توزیع گسترده، انجام شده باشد، از اساس غلط بوده و به سخره گرفتن مقدسترین کلام و کتاب در دست بشر میباشد، که احساسات و عواطف بسیاری از معتقدین به این کتاب آسمانی را جریحهدار مینماید.
این آقا اگر خیلی علاقه به پژوهش دارد، حمام خانهاش را که از او نگرفتهاند، اگر هم خیلی از کلام عرب خوشش میآید، میتواند به اشعار اعراب زمان جاهلیت قبل از اسلام مراجعه کند که پر است از اراجیف دلخواه وی. حالا ما هم هر چه خواستیم احترامش را حفظ کنیم دیدیم بهتر از همان فراز: «إِنَّ أَنْکَرَ الأصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» در شان کارش پیدا نشد. خیلی دوست دارم نظر استاد شجریان را در مورد آثار و صدای وی بدانم، در ضمن خدایی من نمیفهمم ما چه لقمههایی خوردهایم که اینچنین ذائقههایمان در حال تغییر است و تا یکی با اسم نوآوری و خلاقیت کاری از خود ارائه میدهد، همه مثل چی خودمان را وا میدهیم و دیگرانی نیز که از کارش خوششان نیاید متهم به هزار و یک انگ میکنیم. زشت است به جان خودم!